صادق سعادت

6 ساله که بودم گاها همراه با پدرم به محل کارش(بانک) می‌رفتم. اینکه خدماتی رو انجام می‌داد و پولی رو از مشتری دریافت می‌کرد برای من جذاب بود. همین علاقه‌مندی بود که مادرم برای من شرایطی رو بوجود آورد تا با سنی کم بتونم فروش کالا و دریافت وجه از مشتری رو تجربه کنم. هر روز صبح با سبدی که داشتم توی کوچه می‌نشستم و خونه‌های جعبه شانسی، بسته‌های تخمه و کارت‌های بازی می‌فروختم.

درست همون موقع سوپری محله‌مون از پدرم خواست که برم و کمک دستش باشم. از اون نقطه آغاز تا الان حرفه‌ای رو جذاب‌تر از تعامل و فروش تجربه نکردم. معامله‌ای که موجب ارتقاء برند و همچنین افزایش اعتماد مشتری باشه. از سال 95(پس از خدمت سربازی) بنا به علاقه‌ای که داشتم بطور جدی بیزنس اینترنتی رو پیش گرفتم و همواره جذابیت این حوزه کاری برای من بیشتر و بیشتر شده. امیدوارم با این انگیزه باز هم روند رو به رشدی رو طی کنم. ارادتمند.